جدول جو
جدول جو

معنی گرفتار گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

گرفتار گشتن
دربند شدن، اسیر شدن
کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
تصویری از گرفتار گشتن
تصویر گرفتار گشتن
فرهنگ فارسی عمید
گرفتار گشتن
مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرفتار شدن
تصویر گرفتار شدن
دربند شدن، اسیر شدن
کنایه از دچار شدن
فرهنگ فارسی عمید
مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتار شدن
تصویر گرفتار شدن
Pine, Tangle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
тосковать , запутывать
دیکشنری فارسی به روسی
сумувати , заплутувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
उदास होना , उलझना
دیکشنری فارسی به هندی
להתגעגע , להתבלגן
دیکشنری فارسی به عبری
思い馳せる , もつれる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
คิดถึง , หลงทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
আফসোস করা , জট পাকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
غمگین ہونا , الجھنا
دیکشنری فارسی به اردو
شجب , يتعقّد
دیکشنری فارسی به عربی