- گرفتار گشتن
- دربند شدن، اسیر شدن
کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
معنی گرفتار گشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرفتار گشتن
- مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دربند شدن، اسیر شدن
کنایه از دچار شدن
کنایه از دچار شدن
مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)
Pine, Tangle
anseiar, emaranhar
sich sehnen, verheddern
tęsknić, plątać
тосковать , запутывать
сумувати , заплутувати
añorar, enredar
se languir, emmêler
languire, aggrovigliarsi
verlangen, verstrikken
उदास होना , उलझना
merindukan, tersangkut
그리워하다 , 얽히다
להתגעגע , להתבלגן
渴望 , 缠绕
思い馳せる , もつれる
özlemek, karışmak
kumewasha, kuchanganya
คิดถึง , หลงทาง
আফসোস করা , জট পাকানো
غمگین ہونا , الجھنا
شجب , يتعقّد